تسلیت فاطمیه

ساخت وبلاگ

من ندیدم که شبی پلک بهم بگذاری
هرشب از شدت درد کمرت بیداری

استراحت کن عزیزم ، بخدا میدانم
خسته ای ، بی رمقی ، سوخته ای ، بیماری

جان من سعی نکن با کمر تا شده ات
محض آرامش من بستر خود برداری

سرفه هایت بخدا قاتل جانم شده است
بس که خونابه در این سینه ی زخمی داری

سعی کن خوب شوی ، ای همه دارایی من
زینبت را به چه کس بعد خودت بسپاری

مونس خستگی حیدر خیبر شکنی
تو نباشی چه کسی میدهدم دلداری

تاکسی کتابخانه ای...
ما را در سایت تاکسی کتابخانه ای دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bemamhoseinplb بازدید : 198 تاريخ : سه شنبه 26 اسفند 1399 ساعت: 4:12